بیولوژی معنویت یا نوروتئولوژی

مفهوم کلی از عصبشناسی الهیات چیزی جز زدن پلی بین پدیده معنویت و تجارب معنوی منتج از آن با توصیفات علمی محتمل (فرضیات علمی) از چنین دانشی نیست. علاقهمندان به این رشته علمی معتقدند که برای همه تجارب درونی - ذهنی انسان (سوبژکتیو) یک بنیان تکاملی و عصبشناختی وجود دارد که از اعمال دینی و معنوی نشئت میگیرد. زمانی که بحث از الهیات و دین میشود علم عصبشناختی بهعنوان یک اصطلاح بهدرستی بکار برده نمیشود.
ایهام و ابهامگوئی در علم عصبشناختی بهطورکلی در رشته عصبشناسی الهیات تجلی کرده و این اصطلاح جدید نخستینبار توسط فردی به نام جیمز اشبروک ابداع گردید. وی که از متخصصان علم الهیات بود به تحصیل درباره عصبشناختی پرداخت و با ابداع این واژه به تاریخ این علم پیوند خورد. اما بههرحال تا کنون یک تعریف مشخصی از این اصطلاح ارائه نشده است و شاید بتوان گفت که این علم به دنبال یافتن دلایلی منطقی و علمی برای پدیده تجارب دینی بر اساس توصیفات علمی است. هدف از عصبشناسی الهیات بررسی و "رمزگشائی از الهیات بر اساس دیدگاه عصبشناسی" است و "بدین ترتیب میتوانیم بفهمیم که چگونه انسان به دین و اسطورههای دینی میل ذاتی دارد".
آیا عصبشناسی الهیات میتواند به موضوع وحی از منظر علمی بنگرد؟ این علم نوظهور ریشههای عصبی تجربه دینی را در انسان بررسی میکند و میخواهد بداند که در هنگام بروز تجربه معنوی و دینی چه اتفاقاتی در مغز انسان روی میدهد و از طرف دیگر رابطهای بین اختلالات مغزی و کارکرد نادرست آن و تجربه دینی بیابد و در نهایت به دنبال راه حلی برای رهایی انسان از این اختلالات مغزی و معالجه او باشد. کتاب بیولوژی معنویت یا نوروتئولوژی نوشته علیاکبر ضیایی است و توسط انتشارات بین المللی امین منتشر شده است.