رفتن به محتوای اصلی

آیا آگاهی یک امر بنیادین در جهان است؟

تاریخ انتشار:

🔻 دونالد هافمن ـ استاد علوم‌شناختی دانشگاه کالیفرنیا، ایروین ـ در این گفتگو از مسئله دشوار آگاهی می‌گوید و نه فقط در عمل (in practice) ، بلکه علی‌الاصول (in principle) هم یافتن راه حلی برای این مسئله را با رویکرد علوم_اعصاب‌شناختی ناممکن می‌بیند.این در برابر اعتقاد بسیاری از پژوهشگران علوم شناختی است که حل و فصل مسئله دشوار آگاهی را به چشم‌انداز سال‌ها و دهه‌های آینده این علم ارجاع می‌دهند.

🔻اما محققانی مانند دونالد هافمن و دیوید چالمرز  بر این باورند که رویکرد سوم‌شخص کشف همبسته‌های نورونی، هرچند بسیار ارزشمند و دارای کاربردهای علمی است، اما نمی‌تواند گزینه‌ای برای حل مسئله آگاهی پدیداری و جنبه اول‌شخص تجربیات درونی، پیش روی ما بگذارد و این مانع با گذر زمان و‌ اکتشافات بیشتر مرتفع نمی‌شود.

🔻 این در واقع بیانی علمی-تجربی از آزمون فکری اتاق مری است که فرنک جکسون مطرح کرد. مری، دانشمند فرضی علوم اعصاب که تمام واقعیت‌های علمی و مغزی مربوط به ادراکات حسی را با تمام جزئیات می‌داند، اما تمام عمرش را در یک اتاق سیاه و سفید زندگی کرده و تجربه‌ای از مواجهه با رنگ‌ها نداشته است. حال به یک‌باره و پس از سال‌ها از اتاق بیرون آورده می‌شود و در برابر چمنزار سبز قرار می‌گیرد. آنچه که او اکنون از ادراک بصری رنگ سبزی احساس می‌کند، چیزی علاوه بر تمام دانش پیشین او درباره این ادراک است. بنابراین چیزی بیش از واقعیت‌های سوم‌شخص و ابجکتیو (همبسته‌های نورونی و ...) درباره ادراک حسی وجود دارد که در علوم اعصاب مورد بررسی قرار نمی‌گیرد.

قالب
بازگشت بالا