چیستیِ علم

راهکار رفع عرصههای تعارضنما میان علم و دین
جهت رفع چالشها و عرصههای تعارضنما میان علم و دین، نخست هویت و قابلیت علم تبیین شده، سپس تعارض و عدم تعارض میان علم و دین مورد ارزیابی قرار میگیرد.
علم یعنی چه، چه چیزی علم است و چه چیزی علم نیست، به تعبیر دیگر، چیزی برای اینکه علمی تلقی شود چه فرایندی دارد؟
چیزی علم است که در جامعه علمی استانداردها و آزمونهای علمی را طی کرده و مؤیدات و شواهد کافی مورد قبول نزد دانشمندان بهدست آورده باشد؛ در این صورت از آن تعبیر به نظریاتعلمی و یا قوانین علمی میشود که در تبیین پدیدهها از آن استفاده میگردد.
حال اگر با چنین هویتی اینها را علم بدانیم، هیچگونه تعارضی میان علم و دین وجود ندارد. اما این دسته از نظریات که عموما خداناباوران در انکار وجود خدا یا دینستیزی به آن استناد میکنند، نمیتواند موضوع تعارض میان علم و دین باشد؛ چون این مفروضات یا به این درجه از علم نرسیده و در واقع علم نیستند و یا دلالتی بر مدعای آتئیستها ندارند:
▫️الف. اصل عدمقطعیت، این اصل در فیزیککوانتوم خودش تبیین علّی و معلولی دارد و نافی علیت نیست.
ابتدا که این اصل مطرح شد، عدهای عجولانه گفتند رابطه عدم قطعیت، اصل علیت را نفی میکند اما بعد همانها حرفشان را اصلاح کردند و بعد مشخص شد آنچه را نفی میکند، اصل علیت به معنای فلسفی نیست بلکه اصل موجَبیت (determinism =جبرگرایی،تعینگرایی) است که در فیزیک کلاسیک مطرح بوده است و آن ربطی به اصل علیت ندارد؛ چون علت و معلول در فیزیک از نظر فلسفه مُعِدّات هستند و هیچکدام موجبیت قاطعی ندارند؛ بهعلاوه اینکه کوانتوم مکانیک، ادعای فلاسفه درباره علیت را تأیید میکند و حتی عدهای معتقدند فیزیک کوانتوم برخی مباحث دینی را نیز حل میکند.
بنابراین این شتابزدگی و خلط علیت در علم و فلسفه و حتی خلط اصطلاحات در علم است که تعارضنما میشود؛ مثلا خلط اصطلاح «احتمال» که در فیزیک کلاسیک، معرفتشناختی است اما در فیزیککوانتوم یک مسأله هستیشناختی است.
▫️ب. در مباحث کیهانشناختی، مدلها و نظریات مختلف (مثل جهان ثابت یا ایستا و یا حالت پایدار که البته خود علم آنها را رد کرده و این نظریات منسوخ شدند) نسبت به نیازمندی وجود جهان، فرقی نمیکند که جهان ازلی باشد و یا حادث باشد؛ چون از منظر فلسفی جهان ازلی هم ممکن الوجود است و ممکنالوجود در وجودش محتاج علت است.
و یا نظریات کیهانشناسی و کوانتومی مثل نظریه ادوارد ترایون، لارنس کراوس و نظریه هاوکینگ که وابسته به زمان موهومی است، نه اثبات شده و نه در حد استاندارد در علم که قابل توجه عدهای از کیهانشناسان برجسته هم باشند، نیستند. نظریه ریسمانها، نظریه اِم (M theory) هنوز مورد سؤال است.
بسیاری از دانشمندان پاسخ اینها را دادهاند و از نظر علمی به چالش کشیده شدهاند. مثلا هاوکینگ که زمان موهومی را مطرح میکند این سوال مطرح میشود که زمان موهومی (مدلی برای آغاز جهان که هم محدود باشد و هم آغازی نداشته باشد) واقعیت دارد یا ندارد؟ در حالی که هاوکینگ از نظر علمی پاسخی برای این مسأله ندارد و از نظر فلسفی به پوزیتیویسم پناه میبرد. پس خلاصه اینکه باید بدانیم چه چیزی علم است و چه چیزی علم نیست.
(برگرفته از سلسله نشست های دین و چالش های روز با موضوع: "رابطه ی متقابل علم ودین در دنیای معاصر" حجت الاسلام دکتر حمیدرضا شاکرین)